Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرآنلاین، آزاده ثبوت در ابتدای سخنرانی خود به منظری که از آن به مسئلۀ فلسطین و همبستگی‌های بین‌المللی توجه می‌کند، اشاره کرد و گفت: من سال‌های طولانی در اردوگاه‌های فلسطینیان در لبنان تحقیق کردم و مطالعۀ میدانی و کار عملیاتی انجام دادم؛ بنابراین وقتی پژوهش می‌کنم همیشه تجربه‌های زیستۀ من در اردوگاه‌ها و داستان‌های آوارگان فلسطینی، در ذهن من هست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تلاش من این است که با یک رویکرد انتقادی و ضد استعماری بتوانم جهان ذهنی و جهان مادی انسان فلسطینی ساکن اردوگاه‌ها و ساکن تبعید در جغرافیای تبعید را ارائه کنم.

دکتر ثبوت در ادامه افزود: بخشی از صحبت‌های امشب من مربوط به اطلاعات آرشیوی است، بخشی مربوط به تحقیقات شخصی خودم که در اردوگاه‌ها به عنوان یک پژوهشگر داوطلب مستندسازی کردم و با آرشیو تاریخ شفاهی فلسطین کار می‌کنم و بخش دیگری از صحبت‌هایم مبتنی است بر آراء، اندیشه‌ها و روایت‌های پژوهشگران فلسطینی. دغدغۀ اصلی من در تمام این سال‌ها این بوده که چرا صدای پژوهشگران فلسطینی این قدر غایب است و چرا صدای انسان فلسطینی شنیده نمی‌شود؟ چرا بسیاری از مفسران به خود رحمت نمی‌دهند که از روایت‌های فلسطینیان استفاده کنند؟ به نظر من بخشی از غفلت‌ها ناآگاهانه و بخشی از آن کاملاً عامدانه است و هدف آن سلب روایتگری از فلسطینی‌هاست؛ همان چیزی که ادوارد سعید در اوایل قرن ۲۱ بدان اشاره کرد.

اوج نزاع تهران ـ تل‌آویو با ترور مستشاران ایرانی/ جنگ جهانی سوم از قبل آغاز شده است؟ حمله وحشیانه اسرائیل به سوریه اسرائیل مستشاران ایرانی را به شهادت رساند اولین واکنش تهران به ترور مستشاران نظامی ایران در دمشق پدافند سوریه در بمباران اسرائیل فعال نشد!

آغاز قصۀ پرغصۀ فلسطین از سال ۱۹۱۷

پس از این مقدمه، ثبوت بخش اول سخنانش را به تاریخ مبارزات فلسطینی و شکل‌گیری دولت اسرائیل اختصاص داد و گفت: من از سال ۱۹۱۷ آغاز می‌کنم. نیروهای استعماری همیشه می‌خواهند تاریخ از لحظه‌ای آغاز شود که متحدانشان مورد حمله قرار می‌گیرند تا بتوانند اثرات انباشتۀ ظلم و تحقیر و تجاوز را نادیده بگیرند؛ اینجاست که انتخاب نقطۀ زمان آغازین برای پژوهشگران بسیار مهم می‌شود و می‌تواند بر تمام تاریخ مورد نگارش اثر بگذارد. سال ۱۹۱۷ در جریان تجزیۀ امپراتوری عثمانی، وزیر امور خارجۀ بریتانیا، آرتور بالفور، قول می‌دهد یک خانۀ ملی برای مردم یهودی در فلسطین ایجاد کند. بریتانیا در ۱۹۱۷ فلسطین را اشغال می‌کند و تا سال ۱۹۴۸، یعنی سال تشکیل دولت اسرائیل، در فلسطین باقی می‌ماند.

به گفته ثبوت، در این فاصله، سیاست‌های استعماری بریتانیا به واگذاری زمین به ثروتمندانی که اغلب خارج از فلسطین هستند، منجر می‌شود. با این فرایند حدود ۳۰ درصد از روستاییان فلسطینی بی‌زمین می‌شوند. دولت بریتانیا یک سری سیاست‌های مالیاتی هم وضع می‌کند تا هم منبعی برای هزینه‌های دولت بریتانیا باشد و هم حمایت از مهاجرت یهودی‌ها و احداث شهرک‌ها. در نتیجه فشار زیادی به دهقانان فلسطینی وارد می‌شود؛ بسیاری زمین‌هایشان را از دست می‌دهند و نیمی از نیروی کار مرد روستایی حالا به عنوان کارگر مزدبگیر در خارج از روستاهای خودشان در پروژه‌های ساختمانی و جاده‌ای مشغول می‌شوند. قبل از سال ۱۹۲۹ که قیام مهم براق در بیت‌المقدس رخ می‌دهد، شورش‌هایی علیه دولت بریتانیا در اوایل سال ۱۹۲۰ اتفاق افتاد؛ مثلا بادیه‌نشینان و مسیحیان قیام‌هایی انجام دادند. مسیحیان به شهرک‌های یهودی واقع در بیت‌المقدس حمله کردند و با نیروهای ارتش بریتانیا درگیر شدند.

ثبوت با اشاره به اینکه نقش مسیحیان فلسطینی در مبارزات ضد استعماری (از همان روزهای نخست) مغفول مانده است، گفت: جرج حبش مؤسس جبهۀ مردمی برای خلق فلسطین دهۀ ۶۰ و ۷۰، یک مسیحی فلسطینی بود.

وی در ادامه به مبارزات ضد استعماری در دهۀ ۳۰ پرداخت و گفت: در این سال‌ها زنان نقش کلیدی در مبارزه با اشغالگری بریتانیا داشتند. چند ماه بعد از قیام براق، اولین کنگرۀ زنان عرب در اکتبر ۱۹۲۹ تشکیل شد؛ ۲۰۰ زن فلسطینی در بیت‌المقدس گرد هم آمدند و بیانیه‌ای در مخالفت با اعلامیۀ بالفور صادر کردند و آن را تقدیم کمیسر عالی بریتانیا می‌کنند. خانم ماتیل مغنم، مورخ و فمیسنیت مسیحی فلسطینی، در کتابی که در ۱۹۳۷ منتشر کرد، به توصیف کشتار بی‌رحمانۀ فلسطینی‌ها توسط نیروهای بریتانیا می‌پردازد و می‌نویسد: «صدها مرد به زندان فرستاده شدند و صدها خانه به‌طور بی‌رحمانه ویران شدند و صدها کودک یتیم شدند.» او کمیسر عالی بریتانیا را بی‌رحم و تشنه به خون معرفی کرد.

چرا در سالی که دولت اسرائیل تشکیل شد، آنچنان مقاومتی از سوی فلسطینی‌ها شکل نگرفت؟

در اواسط دهۀ ۳۰ شورشی قابل توجه رخ می‌دهد؛ عزالدین قسام، عالم مسلمانِ سوری الاصل که بعد از شورش ناموفق علیه حکومت فرانسه در سوریه، به فلسطین گریخته بود یک جنبش ضد امپریالیستی را در فلسطین ایجاد کرد. او تا سال ۱۹۳۵ به آموزش نظامی هوادارانش مشغول بود؛ در اواخر نوامبر به حیفا می‌رود تا دهقانان را به شورش تشویق کند، اما قبل از اینکه بتواند این کار را انجام دهد، انگلیسی‌ها او را به قتل می‌رسانند. شهادت او جرقه‌ای برای شکل‌گیری شورش‌های بعدی می‌شود. بزرگترین و طولانی‌ترین شورش فلسطینی‌ها علیه حکومت بریتانیا در سال ۱۹۳۶ اتفاق می‌افتد. به اعتقاد بسیاری تا اواخر دهۀ ۸۰ که انتفاضۀ اول در فلسطین شکل می‌گیرد، هیچ مقاومتی در این مقیاس در فلسطین شکل نگرفته بود.

دکتر ثبوت در ادامه افزود: وقتی این شورش اتفاق می‌افتد، مقامات بریتانیا از روند سراسری بودن این اعتراضات نگران شدند. ۲۰ هزار سرباز را برای سرکوب وارد فلسطین کردند؛ اما فلسطینی‌ها شیوه‌هایی خلاقانه برای مقاومت ابداع کردند: اولاً یک کمیتۀ عالی برای مذاکره ایجاد کردند که در آن برخی نخبگان و صاحبان قدرت حضور داشتند و سعی کردند با سیاست‌ورزی مهاجرت صهیونیست‌ها متوقف و انتقال زمین را محدود کنند و بریتانیا را وادار به ایجاد یک مجلس منتخب دموکراتیک کنند. این پروسه شش ماه طول کشید و بعد شش ماه اعتصابات سراسری در فلسطین رخ داد. این اعتصابات با نافرمانی مدنی همراه شد و در مواردی به شهرک‌نشینان حمله صورت گرفت.

ثبوت در ادامه سخنانش با تاکید بر نقش مبازرات زنان گفت: زنان عرب هم در این مبارزه نقش داشتند و برخی‌شان در سال ۱۹۳۸ در مرز لبنان دستگیر شدند؛ زیرا برای مبارزان فلسطینی قاچاق اسلحه می‌کردند. بسیاری از زنان شورشی که سلاح حمل می‌کردند، در زندان‌ها بودند. اما مهمترین نقش را در این دوران، زنان دهقان فلسطینی داشتند که هم در مبارزۀ مسلحانه شرکت داشتند و هم برای چریک‌های فلسطینی غذا تهیه می‌کردند و هم در انتشار اطلاعات و هشدارها مبنی بر نفوذ انگلیس در روستاهای فلسطین نقش داشتند. در فاصلۀ ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ که این شورش در جریان است، حدود شش هزار فلسطینی کشته و شش هزار فلسطینی بازداشت شدند. دو هزار خانه نیز ویران شد و فلسطینی‌ها شکست بزرگی متحمل شدند. رهبرانشان هم یا کشته یا تبعید شدند و دیگر نتوانستند نقش مستقلی داشته باشند. در سال‌های بعد نیز برای رهبری سیاسی به کشورهای عربی وابسته شدند.

ثبوت افزود: در این فضاست که نزدیک می‌شویم به شکل‌گیری دولت اسرائیل. پس باید این سابقه را در نظر داشت تا فهمید چرا فلسطینی‌ها توانستند از تشکیل دولت اسرائیل جلوگیری کنند و بسیج مردمی اتفاق نیفتاد. پس از شورش بزرگ، همچنان سرکوب ادامه پیدا کرد؛ گفته می‌شود بیش از ده درصد از جمعیت مرد بالغ فلسطینی زخمی، زندانی یا تبعید شدند و به‌تدریج جمعیت یهودیان مهاجر افزایش یافت. توجه به این نکات مهم است؛ زیرا تصور می‌شود همزمان با تأسیس اسرائیل یهودی‌ها وارد شدند؛ حال آنکه این روند، کاملاً تدریجی بود و تا پیش از تأسیس دولت اسرائیل بنا بر گزارش‌های ایلان پاپه، مورخ برجستۀ یهودی، و رشید الخالدی و سایر مورخان برجسته بیش از ۳۰۰ روستا و شهر فلسطینی تا پیش از تأسیس دولت اسرائیل ویران و ساکنانش اخراج شده بودند؛ یک نسل‌کشی تدریجی به همراه پاکسازی قومی.

در سال‌های ۱۹۴۶ و ۱۹۴۷ این روند به اوج خود می‌رسد. در این سال‌ها شبه‌نظامیان صهیونیست برای تخلیۀ روستاها دست به تجاوز دسته‌جمعی زدند. در روایت‌های روستاییان دیر یاسین یا تنتوره می‌بینیم که روستاییان تهدید می‌شدند که در صورت مقاومت مردان کشته شده و به زنان تجاوز می‌شود. یک جو وحشت و ارعاب به وجود می‌آید که بسیاری از روستاییان زمین‌های خود را ترک می‌کنند و در فاصلۀ این دو سال بخش زیادی از روستاهای فلسطین خالی از سکنه می‌شود. تقریباً ۵۰۰ روستا در این فاصله از نقشه حذف می‌شوند. این اخراج‌ها برای به وجود آمدن یک استعمار مستعمره‌نشین بود؛ یعنی مردمی از خانه‌ها و سرزمین مادری‌شان اخراج می‌شوند تا یک دولت-ملت جدید شکل بگیرد و بعد آن گروه مهاجر گروهی باشند که حق تعیین سرنوشت و شکل‌گیری دولت دارند.

در سال ۱۹۴۷ میلادی، بریتانیا طرح تقسیم فلسطین را به سازمان ملل می‌دهد که در این طرح ۵۵ درصد از کل کشور، از جمله بهترین زمین‌های کشاورزی به جمعیت یهودی مهاجر اختصاص داده می‌شود و ۴۵ درصد به مردم فلسطین. جالب آن جا است که در آن زمان، جمعیت یهودی رقم بسیار کمتری از جمعیت مردم بومی فلسطین بودند. این طرح توسط مردم فلسطین و مردم کشورهای عربی رد می‌شود. بن‌گورین بنیان‌گذار اصلی و اولین نخست‌وزیر اسرائیل خطاب به ناهود گلدمان، رییس اسبق کنگرۀ جهانی یهود گفت: «اگر من یک رهبر عرب بودم، هرگز با اسرائیل به توافق نمی‌رسیدم؛ این طبیعی است. ما کشور آنان را گرفته‌ایم؛ ما اسرائیلی هستیم، اما دو هزار سال قبل و این برای آنان چه معنا می‌دهد؟ یهودستیزی، هتلر و نازی‌ها وجود داشته، اما آیا تقصیر آن‌ها بوده است؟ آن‌ها فقط یک چیز را می‌فهمند: ما اینجا آمدیم و کشورشان را دزدیده‌ایم. چرا باید این را بپذیرند؟»

به تاکید دکتر ثبوت، هم قبل و هم پس از سال ۱۹۴۸ قتل‌عام‌های متعددی هم داخل سرزمین فلسطین و هم خارج این سرزمین در اردوگاه‌هایی مثل صبرا و شتیلا اتفاق افتاد. توجه به این قتل‌عام‌ها از این جهت ضروری است که بفهمیم پروژۀ استعمار ماندگار، پروژه‌ای ناتمام است؛ در ۱۹۴۸ یا ۱۹۶۷ متوقف نشد و هنوز ادامه دارد و آنچه در فلسطین رخ می‌دهد جنگ نیست؛ نسل‌کشی است. درک این موضوع در مواجهۀ ما با قضیه مهم است.

آپارتاید در اسرائیل

آزاده ثبوت در بخش بعدی صحبت‌هایش به جداسازی استراتژیک یا آپارتاید در جغرافیای سرزمین‌های اشغالی پرداخت و گفت: اولین بار سازمان ملل در سال ۲۰۱۷ و سازمان حقوق بشر «بیت سلم» که یک سازمان حقوق بشر اسرائیلی است، گفتند که آپارتاید در اسرائیل کاملاً تثبیت‌شده است و این یک اتقاق استراتژیک است. این مسئله روش اصلی اسرائیلی‌ها برای کنترل و سرکوب فلسطینی‌هاست تا امکان همبستگی را بین آن‌ها منتفی کند.

محقق ایرانی دانشگاه کویینز افزود: الان، فلسطینی‌هایی که در سرزمین فلسطین تاریخی زندگی می‌کنند، چهار گروه شده‌اند: ۱- فلسطینی‌های شهروند اسرائیل که ۲ میلیون نفر جمعیتشان است (شامل ساکنان بیت‌المقدس هم هستند و همچنین مسیحیان هم داخل این جمعیت هستند) و به آن‌ها فلسطینی نمی‌گویند؛ بلکه به آن‌ها عرب اسرائیلی می‌گویند؛ کاملاً هویت‌زدایی از آن‌ها شده است. این‌ها به عنوان شهروندان درجه دو وضعیت بهتری نسبت به فلسطینی‌های ساکن قدس شرقی. ۲- فلسطینی‌های ساکن قدس شرقی که وضعیت بهتری دارند نسبت به فلسطینی‌های ساکن کرانۀ باختری. ۳- فلسطینی‌های ساکن کرانۀ باختری که بی‌تابعیت و بی‌دولت محسوب می‌شوند و سه میلیون نفر جمعیت دارند و وضعیت بهتری دارند نسبت به فلسطینی‌های غزه. ۴- فلسطینیان ساکن نوار غزه که دو میلیون و سیصد هزار نفر جمعیت دارند. این‌ها همگی به‌طور فیزیکی از هم جدا شدند.

خانم ثبوت در ادامه افزود: امیر هاس روزنامه‌نگار اسرائیلی که خود یکی از فرزندان بازماندگان هلوکاست است، تحقیقات زیادی در این باره دارد و می‌گوید: «مردم فلسطین مانند مردم غیر سفید آفریقای جنوبی به گروه‌هایی تقسیم شدند که ارتباط آن‌ها با یکدیگر قطع است و اسرائیل به شکل متفاوتی با این گروه‌ها رفتار می‌کند؛ در حالی که یهودیان اسرائیل در کل کشور همچون یک ملت هستند و با برخورداری از تمامی حقوق زندگی می‌کنند.»

ظلم نژادی به یهودیان عرب و سیاه‌پوست در اسرائیل

دکتر ثبوت همچنین به یهویان عرب نیز اشاره و تاکید کرد و گفت: اهمیت سرنوشت یهودیان عرب در این است که ما را به این می‌رساند که پروژۀ اسرائیل یک پروژۀ استعماری است نه یک پروژۀ مذهبی. بخشی از یهودیان عرب پیش از تأسیس اسرائیل در فلسطین ساکن بودند؛ بومیان فلسطین هستند. آویشلایم، محقق عرب یهودی عراقی که تاریخ و سرنوشت یهودیان عرب ساکن اسرائیل را بررسی کرده است، می‌گوید: «قربانیان ایجاد اسرائیل در سال ۱۹۴۸ تنها فلسطینی‌ها نبودند؛ پروژۀ صهیونیستی ضربه‌ای هم به موقعیت یهودیان در سرزمین‌های عربی وارد کرد و آن‌ها را از هموطنانی پذیرفته‌شده به افرادی مظنون به همکاری با دولت جدید یهودی تبدیل کرد.»

در ادامه به سرنوشت و به تجربه زیسته آوی شلایم استاد برجسته یهودی دانشگاه آکسفورد پرداخت. آوی شلایم به تجربۀ خانوادۀ خود اشاره می‌کند که در زمان مهاجرت به اسرائیل، چون پدرش مدتها در عراق بود و نمی‌توانست عبری صحبت کند، در اسرائیل به خاطر آن پیشینۀ عربی تحقیر شدند. او اشاره می‌کند که کودکان و خانواده‌های عرب در اسرائیل چطور از سوی اشکنازی‌های یهودیان اروپایی تحقیر می‌شدند. بنابراین در اسرائیل نسبت به یهودی شرقی و یهودی عرب هم تبعیض نژادی صورت می‌گیرد. یک عرب یهودی اسرائیلی دیگر هم گفته است: «هویت شخصی من در تقابل به گفتمانِ دوگانه‌سازِ اروپامحورِ عرب و یهودی قرار می‌گیرد. من وقتی خودم را به عنوان یک عرب یهودی در اسرائیل معرفی می‌کنم، به من به عنوان یک پارادوکس نگاه می‌شود. در حالی که ما هیچ وقت عرب را در مقابل یهودی نمی‌دیدیم.» در جامعۀ اسرائیل، آن گروه مسلط قومی، یهودیان اروپایی اشکنازی هستند که تمام مناصب حکومتی اسرائیل را این‌ها دارند.

ما در اسرائیل یهودیان سیاه‌پوست هم داریم؛ از کشورهای آفریقایی چون اتیوپی و سومالی. در اردوگاه پناهندگان فجایعی هم مستند شده که در قبال این یهودیان صورت می‌پذیرد. سال گذشته در روزنامۀ گاردین نوشته شده بود که به زنان این‌ها موادی تزریق شده بود که اگر مهاجرت اینان پذیرفته شد، نتوانند بچه‌دار شوند تا جمعیت یهودی سیاه‌پوست در اسرائیل زیاد نشود. این کار سال‌ها قبل در مورد زنان اتیوپیایی هم انجام شده بود. البته اسرائیل به حضور یهودیان عرب و غیر اروپایی نیاز داشت تا بتواند غلبۀ جمعیتی پیدا کند؛ بنابراین خودشان یهودیان ساکن خاورمیانه را اذیت می‌کردند تا آن‌ها در آن کشورها احساس ناامنی کنند و به اسرائیل مهاجرت نمایند.

صهیونیست مسیحی

ثبوت به مسیحیان فلسطین هم اشاره کرد و گفت: تا پیش از تأسیس اسرائیل، جمعیت مسیحیان ۱۵ تا ۲۰ درصد جمعیت فلسطین بود؛ امروز جمعیت مسیحیان فلسطین به دو درصد رسیده است. در کتاب «سیاست آزار و اذیت»، تألیف میتری راهب آمده است: صهیونیسم مسیحی یکی از حامیان اصلی پروژۀ اسرائیل است و برای سهیونیسم مسیحی، مسلمان و مسیحی فلسطینی تفاوتی ندارد؛ چرا که اساساً یک پروژۀ استعماری سیاسی است مبتنی بر برتری مرد سفیدپوست اروپایی. بیشتر از آنچه یهودیان در کشورهای مختلف در شکل‌گیری اسرائیل نقش داشتند، مسیحیان انجیلی در این زمینه نقش داشتند.

خانم دکتر ثبوت در ادامه افزود، مسیحیان انجیلی جمعیت بزرگی از ایالات متحدۀ آمریکا را تشکیل می‌دهند که از حیث سیاسی گرایش محافظه‌کارانه دارند و در حزب جمهوری‌خواه در سیاست‌مدارانی مثل ترامپ متجلی می‌شوند و حمایت آتشینی در قبال اسرائیل دارند. در حالی که مترقی‌ترین گروه‌های حامی فلسطین در آمریکا، یهودی‌های آمریکایی هستند، مسیحیان انجیلی را داریم که حمایت همه‌جانبه از اسرائیل دارند.

همبستگی‌های بین‌المللی با فلسطین

آزاده ثبوت در مورد همبستگی‌های بین‌المللی در حمایت از فلسطین گفت: در سال ۱۹۶۰ در اردن و لبنان، جنبش‌های ملی‌گرای فلسطینی (اکثراً سکولار و چپ) جنبش‌های مسلحانه‌ای تحت حمایت سازمان آزادی‌بخش فلسطین شکل دادند. فلسطینی‌ها در خارج از سرزمین خود مبارزه می‌کردند. (بر خلاف الجزایری‌ها و ایرلندی‌ها) امروز حدود ۵ میلیون نفر آوارۀ فلسطینی داریم در ۶۸ اردوگاه در غرب آسیا. این‌ها نسل دوم و سومِ دو سوم جمعیت فلسطینی اخراج‌شده در سال‌های ۴۷ تا ۴۹ هستند. این اردوگاه‌ها حافظۀ جمعی و مقاومت فلسطینی‌ها را زنده نگه داشته است.

به گفته دکتر ثبوت، به هر حال گروه‌های فلسطینی از همان دهه‌های ۶۰ و ۷۰ نگاه فراملی به مسئلۀ فلسطین داشتند و با دیگران هم مناسبات داشتند با مردمان دیگر. شاید جالب باشد که بدانیم حدود نیم میلیون فلسطینی در شیلی ساکن هستند که نقش بسیار بزرگی داشتند در برقراری ارتباط با گروه‌های مترقی انقلابی در آمریکای مرکزی و جنوبی. در برزیل و آرژانتین هم جمعیت قابل توجهی فلسطینی وجود دارد. مردم آن کشورها هم به‌نوعی در جنبش‌های انقلابی‌شان یک همبستگی با فلسطینی‌ها داشتند؛ زیرا بین اسرائیل و دیکتاتورهای آمریکای لاتین یک پیوند عمیق وجود داشت. اسرائیل از دهۀ ۱۹۷۰ دانش و تکنولوژی ضد شورش را که در غزه و سرزمین‌های اشغالی توسعه داده بود به رژیم‌های دیکتاتوری آمریکای لاتین صادر می‌کرد و سود هنگفتی بدست می‌آورد.

فیدل کاسترو نیز در عمیق کردن روابط بین سازمان آزادی‌بخش فلسطین و کوبایی‌ها. کوبا در آمریکای لاتین برای حمایت سیاسی و دیپلماتیک از فلسطین مرکزیت داشت. کوبا از روابط دیپلماتیک خود استفاده کرد تا یاسر عرفات آن سخنرانی تاریخی را در آن سال‌ها در سازمان ملل انجام دهد. در زمان‌های نزدیک خودمان در انقلاب‌های عربی در غرب آسیا (موسوم به بهار عربی)، وقتی من به انقلابیون میدان التحریر نگاه می‌کردم و پیشینۀ آین‌ها را یررسی می‌کردم متوجه شدم این‌ها تا پیش از این، تظاهرات‌های همبستگی با فلسطین را در مصر راه‌اندازی می‌کردند.

در همین ارتباط، حسام الهملاوی یکی از انقلابیون مصر می‌گفت: ما در هر تظاهراتی که برگزار می‌کردیم، اولین چیزی که می‌گفتیم در مورد فلسطین بود و نقطۀ اتصال ما با مبارزه فلسطین بود و ما می‌دانستیم رهایی ما از رژیم مبارک، می‌تواند به آزادی فلسطینیان کمک کند. ما همزمان هم علیه استبداد داخلی می‌جنگیدیم و هم علیه استعمار بیرونی که اسرائیل، نمود عینی آن است. در خیزش لبنان در سال ۲۰۱۹ هم پرچم‌های فلسطین مشهود بود. در یمن همین طور بود. انقلابیون این منطقه درک روشنی داشتند که استبدادهای داخلی با استعمارهای بیرونی (به‌ویژه اسرائیل) گره خورده‌اند.

ثبوت با توجه به سکونت خود در ایرلند، به همبستگی با فلسطین در اروپا هم پرداخت و با اشاره به عضویت و فعالیت نُه سالۀ خود در کمپین همبستگی با فلسطین در ایرلند، گفت: همبستگی با فلسطین در ایرلند عمر صد ساله دارد. برخلاف بسیاری از نقاط جهان که روز هفت اکتبر مردم ایرلند از خود آگاهی سیاسی و ضد استعماری نشان دادند و من شگفت‌زده شدم. در همان روز دو سخنرانی در میدان اصلی شهر بلفاست برگزار شد؛ یکی از سخنرانان نمایندۀ مردم بلفاست بود که گفت: «گزارش رسانه‌های جریان اصلی از جنگ غزه بار دیگر استانداردهای دوگانۀ بین‌المللی را در رابطه با مسئلۀ فلسطین نشان داد؛ در حالی که مقاومت اوکراینی‌ها در روسیه تقدیس می‌شود، هر مقاومتی از سوی مردم فلسطین برای تعیین سرنوشت خود، تروریستی خوانده می‌شود.» این سخنرانی نمایندۀ مجلس ایرلند شمالی با تظاهرات‌های روزانه و تظاهرات‌های پرجمعیت‌تر هفتگی، جلسات و کارزارهای سیاسی که در شمال و جنوب ایرلند شکل گرفت، ادامه پیدا کرد.

آغاز انقلاب‌های مردمی علیه استعمار بریتانیا و واگذاری تدریجی سرزمین به رژیم صهیونیستی، دقیقا یک سال پس از قیام جمهوری‌خواهان ایرلندی علیه بریتانیا و قتل‌عام رهبران ایرلند در شورش عید پاک بود. به‌نوعی این همزمانی تاریخی بین مبارزات ایرلند و فلسطین همیشه یک مبارزۀ مشترک و یک تاریخ مبارزات انقلابی مشترک را شکل داده است. نیروهای جمهوری‌خواه ایرلند و نیروهای آزادی‌بخش فلسطین تا اواخر قرن بیستم همبستگی زیادی با هم داشتند. بعد از استقلال ایرلند هم حزب جمهوری‌خواه «شین فین» به بزرگترین حزب حامی فلسطین در اتحادیۀ اروپا تبدیل شد. برای مردم ایرلند در مواقع انتخابات موضع سیاسی نامزدها در قبال فلسطین اهمیت زیادی دارد. عموماً احزابی که در همبستگی با فلسطین فعال‌ترند، رأی بالاتری را کسب می‌کنند. اخیراً حزب شین فین پرطرفدارترین حزب در شمال و جنوب ایرلند شده است.

ثبوت به یکی دیگر از تجربه‌های مشترک مردم ایرلند و فلسطین اشاره کرد و گفت: در سال ۱۹۳۶ دولت انگلیس تحت عنوان بازداشت اداری، معترضان فلسطینی را برای مدت نامحدودی بدون محاکمه در بازداشت نگه می‌داشت. این روند امروز هم ادامه دارد و اسرائیل همچنان از این قانون بازداشت اداری نامحدود برای زندانی کردن صد فلسطینی استفاده می‌کند. فرسنگ‌ها دورتر از فلسطین، بریتانیا همین رویه را در دستگیری‌های دسته‌جمعی ایرلندی‌های کاتولیک و جمهوری‌خواه تا سال ۱۹۷۵ میلادی ادامه می‌داد. دو هزار ایرلندی با این شرایط بازداشت شده بودند. در سال ۱۹۸۱ نیز اسرای فلسطینی در زندان‌های اسرائیل از اعتصاب غذای مبارزان ایرلندی با نوشتن نامه‌ای حمایت کردند و به مبارزات بابی سندز و همرزمان او درود فرستادند. بسیاری می‌گویند اسرای فلسطینی در اعتصاب غذا از ایرلندی‌ها الهام گرفتند.

ایرلند برای توسعۀ کمک‌های بشردوستانه در فلسطین برنامه‌ای دارد و همچنین حامی دیرین آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد برای آوارگان فلسطینی است. حمایت از آرمان فلسطین در این سال‌ها به‌طور فزاینده در سیاست خارجی ایرلند آشکار شده است. اسرائیل هم نسبت به ایرلند نگاه مثبتی نداشته است و در داخل اسرائیل احساسات خصمانه نسبت به ایرلند وجود دارد؛ تا جایی وزیر میراث فرهنگی اسرائیل در مصاحبه‌ای گفته بود مردم غزه یا به صحرا بروند یا به ایرلند.

نکتۀ مهم این است که سیاست‌های کلان مردمان ایرلند در این زمینه با هدایت مردم عادی پیش می‌رود و من در اینجا می‌بینم که سیاست‌مداران قدم‌های خود را با اعضای کمپین هماهنگ می‌کنند. اعضای کمپین همبستگی با فلسطین با جامعۀ مدنی فلسطین ارتباط دارد و صدای آن جامعه است و آن جامعه از این کمپین می‌خواهد که در خارج از فلسطین برای حمایت از آن‌ها چه کاری صورت بگیرد. بر همین اساس حزب شین فین با مطالبۀ جامعۀ مدنی فلسطین که از طریق کمپین همبستگی فلسطین به سیاست‌مداران منتقل شد، رضایت داد به اینکه اخراج سفیر اسرائیل از ایرلند را پی بگیرد. در همین چند ماه اعضای احزاب حامی فلسطین چند برابر شده است.

ثبوت به تحریم کالاهای اسرائیلی توسط ایرلندی‌ها هم اشاره کرد و گفت: گروهی از مردم ایرلند با عنوان «پدر و مادرها برای فلسطین» به صورت خودجوش به فروشگاه‌های لوازم کودک می‌روند و کالاهای اسرائیلی (آن‌هایی که در اسرائیل تولید شده یا سودش به اسرائیل می‌رسد) را شناسایی می‌کنند و از مسئولان فروشگاه‌ها مطالبه می‌کنند که چنین کالاهایی را خریداری و عرضه نکنند. همچنین شورای شهر دوبلین در تمام مراکز اداری وابسته به خودش استفاده از کالاهای وابسته به شرکت HP را متوقف کرده است. شرکت‌های وابسته به برند HP نقش کلیدی دارند در ستم اسرائیل به فلسطینی‌ها. آن‌ها سخت‌افزارهای کامپیوتری را برای ارتش اسرائیل طراحی می‌کنند که از طریق سرورها و دیتابیس‌هایی که در اختیار مراکز پلیس اسرائیل قرار می‌دهد، امکان کنترل، دستگیری و جداسازی نژادی و آپارتاید را ممکن می‌کند.

نگاهی به راه حل دو کشوری

ثبوت در بخش نهایی سخنان خود در پاسخ به یکی از حضار جلسه که به راه حل دو کشوری میان اسرائیل و فلسطین اشاره کرده بود، گفت: بر مبنای اخلاقی باید دید مردم فلسطین چه خواستی دارند و آن‌ها تجربۀ دو کشوری یا یک کشوری را چطور می‌فهمند و نیروهای پیشرو الان برای کدام سناریو برنامه‌ریزی می‌کنند. تصمیم‌گیرندۀ نهایی باید مردم فلسطین و ساکنان آن سرزمین باشند. همبستگی اخلاقی حکم می‌کند ما با ایده‌های مردم فلسطین جهت ندهیم و از ایده‌های آنان حمایت کنیم.

ثبوت تاکید کرد: آنچه من از فضای روشنفکران و مردم فلسطین، به‌طور غالب درک می‌کنم این است که ایدۀ دو کشور همیشه از سوی اسرائیل برای بلعیدن هر چه بیشتر زمین و اخراج فلسطینی‌ها بوده است؛ این ایده بر خلاف ظاهر مسالمت‌آمیزش، راهی بوده برای ارعاب و پاکسازی قومی. از حیث واقعیت خارجی هم چطور می‌شود دو کشور تأسیس شود، وقتی اط لحاظ جغرافیایی همه چیز علیه فلسطینی‌هاست؟

خانم دکتر ثبوت در پایان افزود: همۀ زمین‌های مرغوب، صنایع و منابع آبی از پیش سلب مالکیت شده است؛ ۷۰۰ هزار شهرک‌نشین اسرائیلی در منطقه‌ای که قرار بوده کشور فلسطین باشد، ثثبیت شدند و زندگی می‌کنند. یکی دیگر از نقدهایی که از سوی فلسطینی‌ها به این ایده می‌شود، این است که ایدۀ دو کشور وقتی یک کشور (اسرائیل) همیشه دست بالا دارد و کشور دیگر همیشه از حیث قدرت سیاسی سطح پایینی دارد، باعث می‌شود همیشه فلسطین تحت کنترل اسرائیل باشد. بنابراین این ایده را حتی فعالان یهودی طرفدار صلح نیز تقویت نمی‌کنند.

*تهیه و تنظیم گزارش: محمدجواد محمدحسینی

311311

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1863644

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: حمله رژیم صهیونیستی به غزه رژیم صهیونیستی اسرائیل ایرلند حماس همبستگی با فلسطین فلسطینی های ساکن اشاره کرد و گفت فلسطینی ها اردوگاه ها دولت اسرائیل پیش از تأسیس مردم ایرلند یهودیان عرب مردم فلسطین جمعیت یهودی ضد استعماری جمهوری خواه ایرلندی ها سازمان ملل نقش داشتند بیت المقدس بین المللی سال ها تا پیش شکل گیری دو کشور گروه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۷۰۴۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سابقه سیاه تشکیلات خودگردان از «انتفاضه فلسطین» تا «طوفان الاقصی»

به گزارش خبرگزاری مهر، شبکه خبری الجزیره در مجموعه‌ای از مقالات خود به بررسی نقش تشکیلات خودگردان فلسطین در روند ۶ ماهه جنگ پس از عملیات طوفان الاقصی پرداخت و نوشت که موضوع فلسطین امروز در مرحله‌ای سرنوشت‌ساز قرار دارد. آمریکایی‌ها اعلام کرده‌اند که نیازمند تشکیلات خودگردان به روز شده هستند. در همین رابطه محمد أشتیه نخست‌وزیر سابق تشکیلات خودگردان اعلام کرد که تشکیلاتی که اسراییلی‌ها و متحدان آن می‌خواهند، تشکیلات ما نیست. وی در عین حال پس از اعلام این موضوع استعفای خود را به محمود عباس رییس تشکیلات خودگردان تقدیم کرد، چرا به بنا به نقل قول وی «مرحله آینده و چالش‌های آن نیازمند ساختار حکومتی و سیاسی جدیدی است که اوضاع جدید در نوار غزه را مدنظر قرار دهد.»

به این ترتیب تشکیلات خودگردان سیگنال‌های موافقت خود را با نوآوری آمریکایی- اروپایی در درون خود اعلام کرد تا بتوانند در آنچه طرح غرب برای روز پس از جنگ معرفی شده، نقشی داشته باشند.

در این مجموعه تلاش خواهیم کرد مقالاتی که در رابطه با اقدامات تشکیلات خودگردان در روند جنگ غزه انجام داده را بررسی کنیم

تشکیلات خودگردان؛ به نام فلسطین و به کام صهیونیست‌ها

«محمود عباس» به عنوان رییس تشکیلات خودگردان فلسطین که طی دو دهه گذشته و بعد از انتفاضه دوم فلسطین تاکنون همواره در خدمت اهداف اشغالگران صهیونیست عمل کرده و در جنگ کنونی غزه هم مواضع بسیار خائنانه ای در قبال این رژیم اتخاذ کرد و تنها کم مانده از جنایات آن علیه مردم غزه هم دفاع کند، وی اکنون بی‌صبرانه منتظر شکست مقاومت در غزه است تا دوباره خود و تشکیلاتش را به عنوان جایگزینی برای مقاومت مسلحانه در غزه معرفی کند.

در حالی که نزدیک به ۳۰ سال از ایجاد تشکیلات خودگردان فلسطین می‌گذرد، اما سران این تشکیلات به جای اینکه به فکر مردم فلسطین باشند، تنها طمع قدرت دارند و برای ماندن در قدرت، از هیچ خدمتی به آمریکا و اسراییل دریغ نمی‌کنند و همواره در برابر همه تحرکات ملی فلسطینی‌ها از جمله انتفاضه‌های این مردم ایستاده‌اند.

تشکیلات خودگردان از زمان تاسیس خود، تشکیل کشور فلسطین را به مردم این سرزمین وعده داده بود و بر همین اساس اقدامات خود برای سرکوب مقاومت را توجیه می‌کرد. دهه ۱۹۹۰ شاهد شکنجه‌های گسترده این تشکیلات علیه گروه‌های مقاومت فلسطین از جمله حماس و جهاد اسلامی بود. به عنوان مثال در آن زمان مقامات تشکیلات خودگردان اولین کشتار خود را در «جمعه سیاه» علیه مردم فلسطین که در راهپیمایی مسالمت آمیز برای حمایت از مقاومت در غزه شرکت کرده بودند انجام دادند و در نتیجه حمله عناصر این تشکیلات به مسجد فلسطین در غزه ۱۳ نمازگزار شهید و ۲۰۰ نفر دیگر زخمی شدند.

از اواسط دهه ۱۹۹۰ تا پایان آن (با شروع عملیات «انتقام مقدس» به رهبری اسیر «حسن سلامه» نویسنده کتاب «۵ هزار روز در برزخ» در زندان‌های رژیم صهیونیستی) تشکیلات خودگردان فلسطین وارد مرحله‌ای سیستماتیک برای ضربه زدن به مقاومت شد. سران تشکیلات خودگردان در این مرحله شروع به خیانت علنی علیه مردم فلسطین و تحویل دادن رزمندگان مقاومت به دشمن صهیونیستی کردند. «غاز الجبلی» رییس پلیس وقت تشکیلات خودگردان در آن زمان گفت که ما سیطره بر همه مساجد و دانشگاه‌ها و کمیته‌های فلسطینی را بر عهده می‌گیریم و حماس و جهاد اسلامی را نابود می‌کنیم.

مقاومت فلسطین در برابر خیانت‌های تشکیلات خودگردان

این همان دوره‌ای است که «محمد الضیف» فرمانده کل گردان‌های عزالدین القسام، شاخه نظامی حماس و همراهانش شروع به ایجاد مسیری بی‌پایان برای مقابله با اشغالگری و اثبات این واقعیت کردند که وعده تشکیل دولت فلسطین که توسط تشکیلات خودگردان داده شده بود، یک سراب است.

در این دوره مقاومت اسلامی در فلسطین به نمایندگیِ حماس و جهاد اسلامی در گفتار و عمل شروع به مخالفت با توافق خاینانه اسلو کردند و شکاف میان مقاومت و تشکیلات خودگردان فلسطین روز به روز بیشتر شد و آنها درواقع دو نقطه مقابل هم بوده و هستند.

در دهه ۱۹۹۰ اشغالگران نیت واقعی خود را نشان داده و شروع به گسترش شهرک‌سازی‌ها و تثبیت اشغالگری خود در اراضی فلسطینی کردند و بنابراین مردم فلسطین کم کم متوجه شدند ایده تشکیل کشور فلسطین که توسط تشکیلات خودگردان وعده داده شده بود سراب است.

سپس در سال ۲۰۰۰ مردم فلسطین دومین انتفاضه خود را در اعتراض به توطئه‌ها و خیانت‌های دشمن صهیونیستی آغاز کردند و امید می‌رفت که این انتفاضه بتواند نتیجه مثبتی برای ملت فلسطین داشته باشد اما با توطئه دوباره آمریکا و اسراییل و همدستی تشکیلات خودگردان این انتفاضه در میانه راه متوقف شد و به مقصد نرسید.

در این زمان ایالات متحده مجدداً مردم فلسطین را در سال ۲۰۰۳ با ایده تشکیل کشور فلسطینی و ایجاد نقشه راه آینده و رسیدن به یک راهکار اساسی تا سال ۲۰۰۵ فریب داد. این فریبکاری آمریکا یک نمایشنامه تکراری بود و می‌خواست تشکیلات خودگردان به ریاست ابومازن را مجدداً در کانون توجهات قرار دهد. گروه‌های مقاومت برای مدت کوتاهی به ابومازن آرامشی را که می‌خواست، دادند و بنابراین او پروژه خود را برای نابودی مقاومت فلسطین آغاز کرد.

اما در سال ۲۰۰۷ مقاومت با عقب راندن نیروهای دشمن از نوار غزه، با این پروژه محمود عباس و تشکیلات وی مقابله کرد و بر غزه مسلط شد. گروه‌های مقاومت دراین مرحله اقدام به توسعه پروژه خود کردند اما به دلیل حضور نیروهای اسراییلی در کرانه باختری نتوانستند مقاومت را در این منطقه آنگونه که می‌خواستند گسترش دهند و کرانه باختری در اختیار تشکیلات خودگردان که در هماهنگی کامل با صهیونیست‌ها بود قرار داشت.

تشکیلات ابومازن و شعار «نابودی انتفاضه نظامی»

به این ترتیب دو مسیر متفاوت برای غزه و کرانه باختری به وجود آمد. با روی کار آمدن ابومازن در سال ۲۰۰۵ انتفاضه دوم فلسطین به پایان رسید و او شعار «نابودی انتفاضه نظامی» را مطرح کرد که کاملاً در خدمت دشمن صهیونیستی بود. او شروع به جذب نیرو برای سرویس امنیتی تشکیلات خودگردان کرد و عناصر وابسته به مقاومت را به دشمن تحویل می‌داد؛ کاری که همین امروز هم می‌کند و طی سال‌های گذشته شاهد خیانت‌های بی حد تشکیلات ابومازن به مردم فلسطین و بازداشت نیروهای مقاومتی وابسته به گروه‌هایی همچون عرین الاسود و گردان جنین و … و تحویل دادن آنها به اشغالگران بوده‌ایم.

ضربه طوفان الاقصی به تشکیلات خودگردان

تشکیلات خودگردان فلسطین که مدعی است نماینده مردم فلسطین می‌باشد، درواقع یک نهاد کاملاً وابسته به آمریکا و رژیم صهیونیستی و تحت نظارت آنهاست. قدرت سیاسی این تشکیلات به مرور زمان از بین رفته و اعضای آن درگیر شبکه گسترده‌ای از فساد شدند و تنها نقش امنیتی آن باقی ماند. به عبارت دیگر تشکیلات خودگردان که خودش را حاکم کرانه باختری می‌داند تبدیل به یکی از افسران ارتش اسرائیل شد که بدون هماهنگی این ارتش هیچ کاری نمی‌کند.

قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ یعنی تاریخ آغاز نبرد طوفان الاقصی، با توجه به روندی که درباره آن صحبت کردیم و اقدامات خائنانه تشکیلات خودگردان، مساله فلسطین در آستانه نابودی قرار داشت و دیگر حرفی از دولت و کشور فلسطین در محافل منطقه و جهان مطرح نمی‌شد. اما عملیاتی که مقاومت انجام داد موجب شد تا آرمان فلسطین بار دیگر به کانون توجهات برگردد و نکته اصلی اینجاست که طوفان الاقصی بار دیگر یک واقعیت فراموش شده مهم را یادآوری کرد.

طوفان الاقصی نشان داد که ماموریت و هدف اصلی فلسطینی‌ها «آزادسازی فلسطین» است. این عملیات نه تنها یک شوک وحشتناک برای رژیم صهیونیستی بود بلکه ضربه‌ای بزرگ به تشکیلات خودگردان هم محسوب می‌شود؛ به طوری که این تشکیلات دیگر جایگاهی در میان مردم فلسطین ندارد و علاوه بر آن در روابط خود با صهیونیست‌ها هم دچار چالش‌های زیادی شده است.

بعد از محدودیت‌هایی که صهیونیست‌ها علیه کرانه باختری بعد از جنگ غزه تحمیل کرده‌اند، وضعیت اقتصادی تشکیلات خودگردان به شدت وخیم شده است؛ جایی که رژیم اشغالگر بودجه این تشکیلات را به شدت کم کرده است و حدود ۲۰۰ هزار کارگر فلسطینی در کرانه باختری که در شهرک های صهیونیستی کار می‌کردند بیکار شده‌اند.

مرگ اقتصاد فلسطین با سیاست‌های ویرانگر تشکیلات ابومازن

طبق داده‌های اداره مرکزی آمار فلسطین، بدهی های تشکیلات خودگردان فلسطین تا پایان سال ۲۰۲۲ بالغ بر ۳.۴ میلیارد دلار بوده است. علاوه بر آن طی یک دهه گذشته کمک‌های بلاعوض و کمک‌های خارجی و بین المللی که به تشکیلات خودگردان ارایه می‌شد به شکل قابل توجهی کاهش یافته است. به عنوان مثال در سال ۲۰۰۸ کمک‌های خارجی به این تشکیلات برابر با ۲۸ درصد تولید ناخالص داخلی آن بود، اما میزان بعد از سال ۲۰۲۱ به کمتر از ۲ درصد رسید.

همین مساله بر وضعیت کرانه باختری در همه سطوح از جمله ساخت و ساز و بخش کشاورزی و صنعت و … هم تاثیر بسزایی داشت. اکنون نیز بعد از آغاز جنگ غزه همانطور که اشاره شد رژیم صهیونیستی به کارگران فلسطینی در کرانه باختری اجازه کار نمی‌دهد. این وضعیت حتی بر کارمندان وابسته به نهادهای تشکیلات خودگردان فلسطین هم تاثیر منفی زیادی داشته و از زمان آغاز جنگ غزه در ۶ ماه گذشته تاکنون آنها فقط به اندازه یک و نیم ماه حقوق دریافت کرده‌اند.

این وضعیت نتیجه سیاست‌های مالی تشکیلات خودگردان است. بر اساس گزارش اداره مرکزی آمار فلسطین حدود دو سوم سهم مبادلات تجاری تشکیلات خودگردان در اختیار رژیم صهیونیستی است. به طوری که در سال ۲۰۲۲، ۸ درصد صادرات تشکیلات خودگردان فلسطین برای اسراییلی‌ها بوده که کسری تراز تجاری آن ۳.۲ میلیارد دلار برای اسراییل سود داشته است.

رژیم صهیونیستی سیاست محاصره و فقیرسازی فلسطینی‌ها را در قالب استفاده از نیروی کار بسیار ارزان فلسطینی اجرا می‌کند. قبل از جنگ غزه حدود ۲۰۰ هزار کارگر فلسطینی با حقوق بسیار کم در شهرک‌های صهیونیستی در کرانه باختری کار می‌کردند و عملاً خودِ فلسطینی‌ها هیچ اقتصادی در کرانه باختری ندارند. در این میان تشکیلات خودگردان هم با صهیونیست‌ها همکاری ویژه‌ای دارد و به عنوان مثال کالا و سوخت را با قیمت بسیار پایین‌تر از مصر و اردن و با مالیات کم وارد می‌کند و در اختیار اسراییلی‌ها قرار می‌دهد.

به طور کلی با سیاست هایی که تشکیلات خودگردان پیش گرفته اقتصاد فلسطینی‌ها کاملاً وابسته به رژیم صهیوینستی است و فلسطینی‌ها نمی‌توانند از منابع طبیعی موجود در سرزمینشان بهره برداری کنند.

«نصر عبدالکریم» کارشناس و مشاور اقتصادی در این زمینه می‌گوید که بخش بزرگی از نخبگان اقتصادی تشکیلات خودگردان معتقد به ادغام بیشتر بازار فلسطین با اقتصاد اسراییل هستند. نتیجه چنین رویکردی آن است که فلسطینی‌ها هیچ اقتصادی نداشته باشند و هر زمان اسراییل خواست آنها را فقیرتر کند.

«ابراهیم شقاقی» دیگر پژوهشگر مسایل اقتصادی هم می‌گوید که سیطره اقتصاد رژیم صهیونیستی بر اقتصاد فلسطین ویژگی بارز دوره قبل از تشکیلات خودگردان بود و این تشکیلات هم آن را کاملاً تثبیت کرد. البته دوره انتفاضه اول فلسطین یک استثناء در این زمینه بود و مردم فلسطین توانستند با کمپین تحریم‌ها و به راه انداختن انجمن‌های مختلف، از مقاومت به عنوان ابزاری برای استقلال اقتصادی هم استفاده کنند و تا حدی هم موفق شدند اما این موفقیت پایدار نبود.

به این ترتیب تشکیلات خودگردان فلسطین که می‌گفت می‌خواهد سیاست را از اقتصاد جدا کند، یک مدل شکننده در اقتصاد فلسطین ارائه داد و نتیجه این بود که رژیم صهیونیستی کاملاً بر این اقتصاد مسلط گشته و شروع به غارت منابع و ثروت‌ها و ظرفیت‌های اراضی فلسطین کرد؛ کاری که امروز هم با شدت زیاد مشغول انجام آن است.

ادامه دارد...

کد خبر 6091738

دیگر خبرها

  • سابقه سیاه تشکیلات خودگردان از «انتفاضه فلسطین» تا «طوفان الاقصی»
  • حضور نماینده خانم از تهران در مجلس اهمیت زیادی دارد
  • ضرورت همدلی بین شوراها برای رفع مشکلات مردم
  • آغاز ضبط مستند تبلیغاتی و مناظره نامزدهای دور دوم انتخابات
  • شهادت ۳۷ فلسطینی در حملات رژیم صهیونیستی به غزه
  • وزیر اول ایرلند شمالی خشونت‌ها در غزه را نسل کشی خواند
  • موضع‌گیری جدید «بایدن» درباره اسیران صهیونیست
  • ۴ فهرست در دور دوم انتخابات مجلس با هم رقابت می‌کنند
  • شورای اسلامی شهر و روستا مصداق مردم سالاری دینی است
  • تکرار ادعای کاخ سفید : مدرکی مبنی بر نسل کشی اسرائیل در غزه وجود ندارد